کد مطلب:94507 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

خطبه 090-خطبه اشباح












[صفحه 232]

آفتاب هنوز به خط نیمروز نرسیده بود كه علی (ع) در خلوت دل بر منبر مسجد كوفه، بر توده مردم و سرنوشت اسلام و لطف خدا می اندیشید، كه مردی از میان حاضران بپاخاست و او را مخاطب قرار داد و پرسید: - ای امیرمومنان، پروردگار را چنان برای ما توصیف كن كه گوئی آشكارا او را می بینیم علی (ع) بناگهان رشته افكارش از هم گسست و خشمی پریشانگر سراپای وجودش را فراگرفت دمی دندان بر هم فشرد و ندا سر داد تا مردم برای نماز در صف آیند. لحظه ای بعد مسجد در ازدهام جمعیت فرو رفت. علی (ع) در حالیكه رنگش برافروخته شده بود، این خطبه را ایراد فرمود: شگفتا از این اشباح كه میخواهند با این چشمان نابینا آفریدگار بینائی را بنگرند! سپاس خدائی را سزاست كه نبخشیدن مال و منالش بر گنجینه ثروتش چیزی نیفزاید، و از بذل و بخشش، مكنتش كاهش نیابد حال آنكه، جود و بخشش از ثروت آدمی بكاهد، و امساك در بذل و بخشش بر ثروت بیفزاید و این امر از جانب خدا بسی نكوهیده و زشت بشمار آمده است. تنها اوست كه جویبار نعمت و بركت و درهای بهره و فایده و جود و احسان را بروی بشر باز كرده و جملگی، ریزه خوار احسان بی زوالش هستند و همگی بر خوان نعمت بی دریغش نشینند و

روزی خوارش باشند به هر یك، به اندازه ای خاص بركت رساند و پیوسته راه، برای عابدان عاشقش، باز است و هدایت و رستگاری در پیش چه از راه قناعت دست نیاز بسویش برنیاریم، و چه از طریق مسكنت به التماس از او بخشش بخواهیم، در حق هر كس بقدری معین می بخشد كه سزاوارش باشد اول اوست، كه پیش از او كسی یا چیزی نبوده است و آخر اوست كه بعدش چیزی یا كسی نخواهد بود مردمك چشم بشر را آن توان نیست تا به كنه ذاتش بنگرد، و دست روزگار را آن پنجه نیست، تا توان مخالفت با او را داشته باشد و بحالات گوناگونش ناگزیر كند، و برای او مكان خاصی نیست، تا از جائی بجائی رود اگر ثروت و معادنی را كه از دل كوهها بیرون میریزد، و یا آنچه كه از نقره و زر ناب و دانه های مروارید غلتان و خوشه های مرجان بوجود می آید یكجا ببخشد، ذره ای از خزائن بی حسابش كم نشود، و هرگز نعمات بی پایانش نقصان و كاهش نیابد زیرا كه گنجینه های پایان ناپذیر بركات بسیار، نزد اوست، و نیاز فراوان آدمیان، آنهمه را ذره ای كم نكند اوست كه هر خواهشگری را به نیازش میرساند و بخششش را انجامی و عنایتش را پایانی نیست

[صفحه 234]

اما تو ای جوینده، با چشم بصیرت بنگر و پیرو هر یك از صفات خدا باش، كه قرآن ترا به آن رهنمائی میكند با فروغ بی پایان كتاب خدا، شمع جان را روشنی ببخش. از آنچه كه ابلیس ترا بدان میخواند و كتاب مجید ترا از آن بر حذر میدارد، كناره بگیر و تكلیف آن امر شیطانی را به خدای سبحان واگذار، زیرا كه نهایت حق خدای تعالی بر تو، چنین است و جز این نیست آگاه باش كه راه یافتگان و عالمان به خدا كسانی هستند كه گرد اسرار نهان نمیروند، و به نادانی خود از عالم غیب معترفند، و خداوند آنان را از ورود به این حصارهای رفیع و سرپوشیده بی نیاز گردانیده است

[صفحه 235]

هوشیار باش خدای بی همتا و دانا، این عجز و ناتوانی آنان را در راه كشف اسرار نهان، دید و شنید و ایشان را به این اعتراف ستود، و دوراندیشی و بحث و گفتگو ننمودن به چیزی كه برایشان فرض و لازم نیست و به كنهش پی نبرند، باعث شده كه آنان به علم یقین آشنا شوند پس تو نیز به آنچه كه كلام مجید رهنمائیت میكند اكتفا كن، و بیاد آر كه عظمت و جلال خداوندی را با خرد ناچیزت- هر قدر كه دانا باشی- قیاس مكن كه سرانجامش ندامت است و پشیمانی. زیرا او آفریدگار بی همتائی است كه اگراندیشه های بلند گرد هم آیند تا اوج قدرتش را بشناسند، و اگر دلهائی كه به وسوسه ابلیسی آلوده نگشته اند، بخواهند تا جلال و جبروتش را در ژرفنای عالم نهان و دانش پنهان پیدا كنند، و اگر عابدان و عاشقان پاكباخته با پاكی دل بگردند تا چگونگی صفاتش را بیابند، و اگر خردمندان نكته بین، با كنجكاوی پی گیر، اراده كنند تا به حقیقت صفاتش واصل شوند- در حالیكه همه آنان چه بسیار به هلاكت افتند و كورانه راه تاریك عوالم ناپیدا را طی كنند، و صادقانه رو بسویش برند- جملگی حیران و سرگردان در راه خویش فرو بمانند، و خداوند آنان را ناامید و پشیمان كند و ناگزیر شوند كه از راهشا

ن بازگردند. و آنگاه كه آنان از این راههای بس دراز و فرو بسته، بازشگت نمایند در كمال ایمان و اعتقاد، اعتراف كنند كه تا چه حد در اشتباه بوده اند و تا چه اندازه از معرفت ذات خدا بی خبرند. آری، بزرگی و جلال خداوندی هرگز در اندیشه خردمندان نگنجد او آفریدگار یكتائی است كه جهان و جهانیان را بیافرید، بی آنكه بر این كار نقشه ای آراسته باشد و یا نمونه ای داشته باشد، و بدون آنكه نزد او مقیاسی برای اینكار بوده باشد آیات و نشانه های قدرت و توانائی شگفت انگیزش را در عین سكوت و خاموشی، عیان و گویا بما نشان داد و یك صدا آفریدگان بزبان حال میگویند: اوست كه بقدرت بی مانندش بساط این جهان گسترده را با همه شگفتی هایش استوار و بپا نگاه میدارد. بپا نگه میدارد تا ما را برحمت و معرفت وجودش راهنمائی كند تنها اوست كه نقش دلپذیر و خدائیش در صورت و سیرت هر نقش دل انگیزی از آفرینش، هویدا و پیداست هر یك از آفریدگان بر وجودش گواهی میدهند، و در عین خموشی، گویای تدبیر بی نظیر و حكمت ازلی او هستند

[صفحه 236]

خداوندا! آنكه ترا به آفریدگانت تشبیه كرده، و ترا دارای اعضای گوناگون و مفاصل كوچك و بهم پیوسته- كه از تدبیر و حكمت تو زیر پوست و گوشت پنهانند- بداند، براستی كه بر یگانگیت پی نبرده و ترا نشناخته، و فكرش از درك اینكه ترا مانندی و نظیری نیست، عاجز است گویا در روز رستاخیز، واقعه بیزاری و پشیمانی بت پرستان را از بتهائی كه میپرستیدند نشنیده، كه میگویند: به خدا سوگند، هنگامیكه شما را با پروردگار جهانیان مساوی و برابر میگرفتیم، در ضلات و گمراهی آشكاری بودیم آری دروغ زشتی گفتند كه ترا با آفریدگانت مساوی و برابر كردند. آنزمان كه ترا به بیتهای خویش تشبیه مینمودند، در اوهام و خیالات واهی، در كسوت مخلوقاتت دیده و در كمال كج اندیشی، ترا بسان اجسام، دارای اجزاء دانسته، و همچون ابلهان، مقام والایت را با آفریدگان به یك میزان سنجیده، چه راه خطائی پوئیده و تا چه حد از حقیقت بدور افتاده اند! بدلیل نشانه های آشكار تو، و به حجت دلایل پیدا كه جملگی بر یگانگیت دلیلند، گواهی میدهم هر كس كه ترا به چیزی كه آفریده ای مانند كند دور از تو گشته، و آنكس كه دور از تو گردد، كافر است گواهی میدهم كه تو آن خداوندی هستی كه نهایت و غ

ایت اندیشه های اندیشمندان، كوتاهترین راهی بسوی تو نگشاید تا در مركزاندیشه ها، ظرفیت و كیفیت پذیری، و نه در افكار متفكران بحدی محدود و به صفتی موصوف گردی كه ناگزیر به تغییر از جائی، بجائی شوی خداوند توانا برای آنچه آفریده حدی معین و معلوم گردانیده، و آن مقیاس واندازه را متین و استوار قرار داده است آفرینش را از سر لطف و حكمت، نظام و قوام بخشیده و به هر یك از آفریدگان صفتی خاص عطا فرموده است پس هیچیك از محوری كه برایشان مقرر شده خارج نگردند و در كار و وظیفه ای كه بر آنان منظور شده كوتاهی ننمایند. آنزمان كه به انجام كاری مامور شوند، برای اجرای فرمان خدایشان، كار را دشوار نگیرند و سستی نورزند، حال آنكه چگونه می توان در اجرای اوامر آفریدگاری، راه سركشی و عناد در پیش گرفت؟ زیرا میدانند كه همه چیز بخواست او بوجود آمده است اوست آفریدگار اینهمه آفریدگان گوناگون، كه بی نیاز به نقشه و تدبیر بوده، و بی آنكه تجربه ای از رویداد- های روزگار داشته باشد، بی شریك و تنها، بدون اینكه همتائی در این آفرینش شگفت انگیز، وجود داشته باشد، به خلقت رنگ هستی زد

[صفحه 238]

آنگاه كه كار آفرینش به امرش پایان گرفت، عالم هستی سر بفرمان و طاعتش فرود آورد و به دعوتش پاسخ داد، زیرا كه هیچ آفریده ای را آن جرات نبود كه در امرش سستی كند و در اجرای فرمانش چون و چرا آورد. سپس در هر یك از اشیاء، صفتی خاص قرار داد تا هر شیئی راه خود پیش گیرد. بقدرت خویش، میان اضداد گوناگون، الفتی كارساز برقرار كرد و به نحوی آنان را بهم مربوط نمود و پیوست، كه جدائی از هم بر ایشان ممكن نباشد در میان آفریدگان خود- كه در حدود و صفات واندازه ها، گوناگون بودند- كیفیتی جذب كننده قرار داد. وه كه چه شگفت آور و حیرت انگیز است اراده و فرمان خدا در چگونگی خلقت و آفرینش و استواری آن!

[صفحه 238]

راههای فراخ آسمان را بی آنكه به چیزی آویخته و معلق باشد، منظم بر پا داشت، و شكافهای وسیعش را بهم پیوست. میان هر یك از آنها با آسمان دیگر، و برای فرود فرشتگان رحمت، و صعود ملائكی كه نامه اعمال بندگان را می برند، رابط و ارتباطی بخصوص بر گماشت كه جملگی در كتاب آفرینش ثبت و ضبط میگردد و تنها اوست كه راه همه كار را سهل و آسان گردانید. چون آسمان را ابخره ای مه گون پوشانیده بود، لذا فرمان داد تا تكه های پر فاصله اش بهم نزدیك گردند و بیكدیگر بپیوندند. آنگاه درهای فرو بسته آنها را برای خاكیان بگشود، و از اختران زیبا و درخشان، برای هر یك از این درها، پاسدار و نگاهبانی برگماشت، و بدینسان بقدرت بیمانندش مانع از آن شد تا آسمان در میان فضای باز و پر شكاف هوا، در هم فرو ریزد و بی نظم گردد و آن را معلق نگهداشت سپس فرمان داد تا در جای خود استوار شود و تسلیم به رضا و خواست او گردد آنگاه خورشید را در این فلك، نشانه ای تابان و شاخص روز قرار داد، و شب را به ماه پریده رنگ مشخص گردانید. بعد خواست كه هر یك در مسیرشان در چرخش و حركت آیند و در منازل و راههای خود سیر كنند، تا در فضای خاص خود نمایشگر روز و شب باشند و بندگا

ن شمار سال و ماه را از روی حركت آنها حساب كنند آنگاه در فضا، فلك را واژگون نگاهداشت و خرقه آسمان را با اخترانی كه همچون مرواریدهای سیماب گون و بسان خرده مینا - كه در دور و نزدیك پر فروغ و كم نورند- آراست و نیزه های نور و شهاب سوزان را بسوی ابلیسانی كه فالگوش در گوشه و كنار كیهانش ایستاده اند، افكند. سپس ثوابت و سیارات، و طلوع و غروب هر فلكی، و نیك و بد آنها را مسخر و فرمانبردار خود گردانید

[صفحه 239]

خداوند سبحان پس از خلق و نظم افلاك، برای اینكه عرش كبریائی و كاخ بلند آسمانش بی پاسدار نماند، نقشی لطیف زد و خلقی بدیع از فرشتگان بیافرید و روزنه ها و راهها، خلوتگاهها و فضاهای آن كاخ رفیع را با آنان، به زیور پاسداری بیاراست در گوژ و خم و لابلای راهها و خلوتگاه ها و مكانهای پاك و مقدس، و نیز در فراسوی پرده های عظمت و شوكتش، زمزمه و نجوای تسبیح و ثنای فرشتگانش بگوش میرسد. و گاه در میان ملائكی كه با صدائی بس بلند ستایشش كنند، انوار پر فروغ نوری خیره كننده تابان است كه چشم را یارای نگریستن به آن نیست. از اینرو در مكانهای خویش حیران و سرگردان می ایستند، و در برابر عظمت و جلالش سر به تعظیم و تكریم فرود می آورند و پیشانی بر خاك پر جبروتش میسایند پروردگار مهربان، فرشتگان آسمانی را بصورت های گوناگون واندازه و معیارهای متفاوت آفریده و به هر حال، هر یك تسبیح گو و ستایشگر ذات خداوندیش میباشند آنان آنچه كه در آفرینش، پیدا و ناپیداست و جزء صنع خداوندی است از خود ندانند و بر آنچه كه پروردگار توانا آفریده، داعی آفرینش نمیكنند و بدینسان برای خدا شریك و همتائی بر نمی گزینند. آنان بندگان عزیز خداوندند كه در گفتار

، بر كلام خدا پیشی نمی جویند و بفرمان و اراده اش سر میسپارند این فرشتگان رحمت، در كمال امانت، وحی او را بازگوگرند، و امر و نهیش را عزیز میدارند و یزدان پاك بوسیله آنان كلام خود را به رسولان میرساند خداوند، وجود هر یك از فرشتگان را از وسوسه شیطانی پاك نگهداشته و هیچیك از آنان، راه عناد نمی پویند پروردگار مهربان آنان را یاری كرد، فروتنی و تواضع بر دلهاشان بودیعه نهاد، روزنه های سپاس و تكریم را بروی آنان گشود، و درفش درخشان توحید را بر پا نمود و آیات و نشانه های یكتاپرستی را به آنان آموخت. بار گناه بر دوششان جا نگیرد و گردش روزگار در حالشان تغییری پدید نیاورد. از هیچ شك و تردیدی ایمانشان سست نشود و هیچ ظنی و گمانی در ایقان، و ایمانشان تزلزل بوجود نیاورد. آتش كینه و نفرت خانه دلشان را نسوزاند و حیرت و سرگردانی را در وجودشان راه نیست، تا معرفت و ایمان به خدا را از دلشان برباید. جلال و جبروت خداوندی در اعماق دل و جانشان نشسته و كرشمه و وسوسه های اهریمنی وجود آنان را به چركی گناه نیالاید، تا بدی در كاشانه دلشان خانه كند دسته از فرشتگان در ستیغ كوههای بلند، و بر فراز ابرهای انبوه و در ژرفنای تیره گیهای بسیار، جای دا

رند و گروهی از آنان هستند كه در فراخنای زمین منزل داشته و گامهاشان به درفشی سپید میماند كه پرتو نقره فامش دل هوا را شكافته و سر بر آستان فلك میساید زیر پای آنان نسیم مشكباری وزان است كه آنها را در جائیكه رسیده و قرار گرفته اند نگاهداشته. عبادت و نیایش بدرگاه خدا آنان را از هر كاری باز داشته، و حقیت ایمان و معرفت یزدان، میان ایشان و پروردگارشان دامن گسترده و این ایقان و ایمان باعث شده تا از یاد دیگری باز مانند از فرط عشق و شوریدگی در مهر او، به آنچه كه نزد غیر اوست، نپرداخته اند. و از چشمه شیرین لطف خداوندی چشیده اند، و از خم مستی آفرین عشقش نوشیده اند. از آنچه خداوند پرهیزشان داده دل بر كنده و پشتشان از فرط كرنش، زیر بار عبادت و اطاعت، دو تا گشته چشمه چشمانشان از شوق مهر و لطفش سرشار از اشك شده، و گردنشان در حال خاكساری در كمند كرمش مهار گشته. اهریمن خودپسندی را در دل آنان راه نیست و هرگز عبادت خود را بسیار نشمارند حال تضرع و اشك و زاری در برابر پیشگاه الهی، برای آنان وقتی و فرصتی باقی نگذاشته، تا كردار نیكو و پسندیده خود را بزرگ انگارند و در این كار از یاد خدا غافل بمانند. در عزم راسخشان سستی و رخوتی رخنه نك

ند، و دیده پر امیدی كه به خدایشان دوخته اند، از عشق و عطوفتشان به آفریدگار یگانه حكایت میكند از بسیاری راز و نیاز بدرگاه خدا، دهان و زبانشان خسته و خشك نشود و هیچكاری مانع از ژن نگردد تا رشته زمزمه های پنهانی و راز و نیازی كه با خدایشان دارند گسسته شود. در نمازگاهها، دوشهاشان در ردیفی منظم قرار گیرد و هرگز نامرتب نگردد هیچگاه احساس آسوده طلبیشان مانع امر خدا نشود و تقصیری نكنند. كوشش و عزم راسخشان را فراموشی و كند ذهنی تباه نكند. فریبها و وسوسه ها و شهوات، هرگز همت و اراده آنان را هدف تیر هلاكت بار خود قرار ندهد و الطاف خداوندی را، برای روز رستاخیز بعنوان گنجینه و ذخیره رستگاری برگزینند آنزمان كه خلائق گمراه، دست از خدا كشند و روی از او برتابند، آنان با جانی همه لبریز از شور و عشق، به عبادت و ستایش خدا میپردازند با این وجود، آنان به كنه ماهیت و نهایت عبادتش نرسند و شوق و شور آنها به كار اطاعت و بندگی، بر اثر دلباختگی و پاكباختگی به خدای فرزانه است و بس این عشق بیمانند به خدا، بدلیل پرهیز و ترس از عذاب اوست كه هیچگاه دست از دل آنان برندارد و ریشه های آن گسسته نگردد و از اینروست كه همت وسعیشان را هرگز سستی نپذ

یرد هرگز در پنجه حرص و طمع، گرفتار نشوند تا مبادا این حرص و طمع، آنان را از تلاش برای سعادت آخرت باز دارد. عبادات گذشته خویش را بزرگ و بی مانند بحساب نیاورند، تا بر اثرش حجاب عذاب آخرت از دلشان برداشته شود. هرگز ابلیس بر وجودشان مسخر نگردد، تا دوگونگی و نفاق درباره وحدت كلام خدا در میانشان پدید آید دشمنی و جدائی میان آنان حایل نشود و هرگز چیزی آنان را از یكدیگر جدا نسازد كینه و نفرت و رشك و حسد، در جانشان خانه نكند، صورتكهای دروغین و فریبگر شك و تردید، آنان را دسته دسته نسازد، و تصمیمات گوناگون تفرقه آمیز، میان آنها جدائی ایجاد ننماید فرشتگان در كمند ایمان اسیرند و سستی و هواخواهی، رشته این كمند را از هم نگسلد. در آسمانها جائی خالی نیست مگر آنكه در هر نقطه اش فرشته ایست در حال پیشانی سودن و سر سپردن در برابر عظمت و بزرگی خداوند. جملگی در اجرای امرش كوشا و شتابان در تلاشند و بر اثر همین سر سپاری و اطاعت، ایقان و ایمانشان به خدای یگانه زیاد شود و از اینروست كه عظمت و شوكت و جلال خداوندی در دلشان هر دم افزون گردد

[صفحه 243]

... و خداوند زمین را در دل آبكوهه های سركش و پر تلاطم فرو برد. موجهائی كه بسان اشتران رامی كه هنگام سرمستی و شهوت، كف بر لب آرند، پیوسته بر سر هم می غلتیدند آنگاه دریاهای خروشان- بدلیل گرانی و سنگینی زمین- آغوش خود را گشودند و در برابرش سر به خضوع و خشوع فرود آوردند چون زمین فرو رفته در آب، گسترده شد خروش و جوشش موج آرام گرفت. و آندم كه كناره هایش به روی آب قرار یافت، موجكهای نرم آب، آرام آرام، بخواری از جنبش باز ایستادند و های و هویشان بشكست و بسكوت گرائید. سپس توسن های وحشی امواج آب، حلقه های پولادین اطاعت از امر الهی را بگردن نهادند و بدینسان اسیر شدند. زمین، پیكر پست و بلند و رنگارنگ خویش را بروی آب گسترد و از اینكه بر آب وحشی چیره شد و مهارش كرده بود سرشار از غرور گردید. آب از خروش افتاد و موجش فرو نشست، و زمین بروی آب ساكن شد، و آب كناره هایش را در آغوش كشید. آنگاه خداوند بار گران كوههای بلند، و قله های رفیع را بر پشت و دوش زمین نهاد، و راه چشمه ها و جویباران را از بالای زمین بسوی دشتها و بیابانها روان ساخت. حركات زمین را با تخته سنگهای عظیم و سخت، آرام و استوار گردانید و زمین هم در میان ا

ین كوهها و صخره های گران كه در پستی و بلندی و گوشه و كنارش رسته بودند، قرار و آرام گرفت در این هنگام خدای بزرگ میان فضا و زمین، جوی فراخ برقرار نمود، تا هوا در میانش جریان یابد و ساكنان در فرو بردن و برون دادنش حیات یابند. آدمیان و جانداران را بیافرید و از تمام بركات و رحمات زمینی برخوردارشان ساخت. زمین بی گیاه را كه آب چشمه سارها، بدلیل بلندی به آن نمیرسید، و جویبارها و نهرها و رودها بدان راه نداشت، بحال خود وانگذاشت و بر سرش پرده های ابر بارانزا را گسترد تا جان مرده خاك را زنده كند و گیاهان به بركتش برویند. آنگاه پاره ابرهای پراكنده را بیكدیگر پیوست، تا توده ابرهای سپیده پر آب، برای ریزش باران های پر بركت، به حركت درآیند پیرامون این ابرهای بهم پیوسته، ریسمانی از آذرخشی خیره كننده كشید و آنرا همسفر، با تندری مهیب گردانید كه برق پی در پی اش ابرهای تیره را سپید كند. آنگاه باد را همراهشان ساخت تا آنها را بر سر هر خاكی براند و چشمه سارها پدید آید و دل زمین بوجودشان سیراب گردد. آفریدگار از زمین های خشك و دامان كوههای بلند، علف و گیاهان تازه برویاند، تا بدینسان خاك پاك، با زیور مرغزارها و گندمزارهای سرسبز و خرم ب

ه زیبائی، جلوه بفروشد و شاداب باشد و به آرایش گلها و شكوفه های زیبا بر خود ببالد خداوند مهربان این گیاهان را توشه مردم و روزی چهار پایان قرار داد. در سراسر زمین راهها و گذرگاههائی باز نمود و اختران آسمانی را براهنمائی این گذرگها برگماشت

[صفحه 245]

پس از خلق زمین و آرایش آن، آفریدگار، آدم را از میان همه آفرینشش برگزید، و او را نخستین نمونه بی نظیر خلق خویش گردانید و در بهشت افلاك جایش داد. روزیش را در آن مكان فراوان كرد، و از پاره ای چیزها او را برحذر داشت. به او آموخت كه چه كارها زیانمند است و از مقام و منزلتش میكاهد و خسران فروان برایش ببار می آورد اما چون انسان در برابر دانائی خداوند، بی خرد و بیمقدار بود، دست به كاری كه از آن پرهیز شده بود زد. كردگار مهربان نیز از سر لطف سرشار خویش، توبه گناهش را پذیرفت و او را به زمین خاكی فرو فرستاد، تا بیاری دودمانش زمین را آباد سازد و او را برای فرزندانش حجت و گواهی زنده و صادق قرار داد پس از قبض روح آدم، باز خدای بزرگ زمین را از چیزهائی كه دلیل یكتائی و گواه خدائی او در میان بندگانش بود، خالی نگذاشت بلكه بواسطه حجت و دلائلی كه بزبان برگزیدگان درگاهش فرستاد، به آدمیان، حق را نمایاند و پیامبران، پیامش را به بشر رساندند، و پی در پی از آدمیان پیمان گرفتند. تا اینكه سرانجام، آخرین رسول خدا محمد مصطفی (كه درود بی پایان خدا به روان پاكش باد) حجتش را تمام كرد و جای هیچ عذر و بهانه ای باقی نگذاشت و بیم از ع

قوبت خداوندی را به كمال رسانید سفره پر بركت روزی را در برابر آدمیان بگسترد و از روی عدل و انصاف هر یك را بهره ای، یا كم و یا زیاد بخشید، تا غنی و فقیر در تنگدستی و آسوده حالی، آزمون شوند و فقیر صابر و ثروتمند شاكر را بیازماید. آنگاه به آسوده خاطران غنی، سختی های فقر و پریشانی را نزدیك ساخت و شادیهایشان را به اندوه مبدل فرمود. سپس طول عمر را بر هر كس كوتاه و بلند، مقرر فرمود و بدین ترتیب دیر یا زود رسیدن بپایان عمر، موجبات فراغت جان از بدن یعنی مرگ را بسان ریسمان دلوی كه از اعماق چاه بدر آید، با همه پیچ و خمش فراهم نمود. خداوند متعال به راز نهفته در دلها، به نجواهای لبها، و به گمانی كه در اندیشه هاست آگاه و شنواست

[صفحه 246]

او به آنچه كه از روی اراده و ایمان انجام شود آگاه است، و با همه گونه اشارت نظر و نگاههای پنهان آشناست. فرا سوی پرده دلها، و زیر حجابها و پوشیده ها را می بیند. نجواگون سخنان را كه به آرامی در گوشها میلغزد میشنود، و به خانه و لانه زمستانی و تابستانی ماران و موران و حشرات و كنام درندگان جملگی آشناست. آه و ناله مادران از فرزند جدا مانده، و صدای آرام گامهای هر جنبنده را می شنود. با جای پیوند میوه ای كه از آوند و رگ درختان شیره زندگی میگیرد بخوبی آشناست، و نهانگاه حیوانات كوه و غارنشین، و پنهانگاه شته ها و پشه های میان پوستها و ساقه های درختان را می شناسد. جایگاه پیوستن برگها را به شاخسار، و تراوش و چگونگی انعقاد نطفه ای را كه درون زهدان و صلب و رحم مردان و زنان است میداند. به پیدایش ابرهای پاره پاره و پیوستن آنها، و به شمار دانه های باران، به پراكنده شدن خار و خاشاك بهنگام توفان، و نابودیشان بدست سیلابهای روان داناست به فرو رفتن خزندگان و جانوران در ریگزارها، و به آشیان بلند پرندگان در قله كوهسارها، به زمزمه و ناله و نغمه مرغان خوش آوا، درون آشیانها آگاه است به مروارید پنهان در صدفها و مرجانها كه بدس

ت موج پرورش یابند، و به آنچه تیرگی شب بر آن خرقه قیرگون بپوشاند، و یا بهر ذره كه آفتاب بر آن بتابد آشناست. بر هر چه كه پیوسته، پرده های تاریكی و روشنی بر آن دامن بگسترد. به نقش هر گامی، به صدای هر حركتی، به آوای هر سخنی، به تكان هر لبی، به مكان هر جنبنده ای، به مقدار هر ذره ای، به نسیم عزم آگین هر نفسی، به جایگاه هر میوه درختی، به افتادن هر برگی، به نطفه ای درون هر زهدانی، به خون بسته ای- برای تولد هر نوزادی- آری آفریدگار بی همتا بر همه اینها آگاه است این آگاهی و دانائی هرگز او را به رنج و زحمتی نیفكند، و در نگاهداری خلقی كه بوجودشان آورده، ملال و كدورت و سستی به او راه نیابد. دانائی اش در دل هر ذره ای نهفته است، و بر هر چیز احاطه كامل دارد پرتو دادگری و مهر و فضل و كرمش همه را رسیده و همه جا كشیده، و از گناه آنان كه شایستگی و مقام و جبروتش را در نمی یابند، به لطف خویش میگذرد

[صفحه 247]

خداوندا، تنها توئی كه سزاوار نیكوترین اوصافی و تنها توئی كه صاحب اینهمه نعمات بی پایانی اگر عابدی عاشق وصل تو شود، تو بهترین معبود و معشوق آرزومندانی، و اگر نیازمند شوریده ای چشم امید به درگاه كبریائی تو داشته باشد، تو برترین پذیرای امید مندانی تو برتری، تو امیدی، تو كریمی، تو خدائی آفریدگارا، تو برای من خوان نعمتی فزون از شمار گستردی تا جز ترا ستایش نكنم، و جز تو كسی را مدح و ثنا نگویم. توئی آن دریای كرانه ناپیدای رحمت، كه بغیر تو نبینم و بجز تو سپاسگوی كسی نشوم. توئی كه لبانم را از ستودن آدمیان بهم بربستی، زیرا كه تنها تو مرا یار معبود یكتائی پروردگارا، هر درود گوی ستایشگر را امید پاداشی است، اما من تنها چشم امید به تو دارم و جز ترا نستایم. روی نیازم بدرگاه تست تا مرا به گنجهای پر بهای رحمت و حكمتت رهنمون سازی. خداوندا، این امید بسیار و ستایش بی مقدار من نشان آنست كه یكتائی و بی همتائی را تنها از آن تو دانسته ام، و جز تو غیری را سزاوار این مدح و ثنا ندیده ام بی نیازا، به عجز و زاری، نیازمند تو هستم، زیرا كه جز تو مرا به كسی نیازی نیست. به احسانت فقیرانه محتاجم زیرا كه این فقیر را جز جود و بخشش

تو غنی نكند آفریدگارا، پس دل این بنده بینوا را به لطف و كرمت بنواز، و از دریای رضایت و رحمتت سیراب كن. دستهای نیازآلود ما را بسوی غیر خود دراز منما، زیرا كه بر هر چیز تنها تو دانا و آگاه و بینائی


صفحه 232، 234، 235، 236، 238، 238، 239، 243، 245، 246، 247.